حال اگر به شما بگویند آنکه دیروز در غزه به شهادت رسید، پیرمرد فلسطینی بود که پلکهای نوه شهیدش «ریم» را با انگشت باز میکرد و چشمهایش را میبوسید و مدام او را «روح الروح» خطاب میکرد، خیلی زود صحنه وداع تأثربرانگیزش را به خاطر بیاورید.
روی همین حساب هم بود که رسانهها نیز وقتی خبر شهادت شیخ خالد به آنها رسید، اینطور برایش تیتر زدند: صاحب گفته معروف «روح الروح» در غزه به شهادت رسید.
شیخ خالد چندی قبل در مورد آن صحنه وداع جاودانهاش در گفت وگو با یک روزنامه گفته بود: ریم(نوهام) در همان روز تولد خودم به دنیا آمده بود و بعد از تولد او را از مادرش گرفتم و در آغوش فشردم و به دخترم گفتم که ریم، مال من است و من مال او هستم.
وقتی نیز که ریم به شهادت رسید، در حالی که درد تمام قلبم را فراگرفته بود، صورتش را از گرد و غبار پاک کردم، واقعاً احساس این را داشتم که او خوابیده تا اینکه به شهادت رسیده باشد. سعی کردم چشمان ریم را باز کنم و آنها را ببوسم. ریم جزئی از وجودم بود، روح و دل من بود».
حالا باید گفت که شیخ خالد به دیدار ریم رفته و قلب و روحش آرام گرفته و جسمش دیگر در میان ما نیست ولی «آنی» که او در فراق با نوه دختریاش داشت، به عبارتی فراگیر برای نشان دادن شدت علاقه تبدیل شده است. عبارتی که در همین یکساله «وائل الدحدوح» خبرنگار معروف الجزیره نیز در فراق پسر شهیدش، حمزه به کار برد و گفت: حمزه، پاره تنم نبود، همه من بود...«روحِ روح» بود.
نظر شما